يك جمله حكيمانه مي گويد: آتش هر چه تندتر باشد زودتر خاموش مي شود. اين تعبير  شايد بتواند بخشي از رفتار سياسي كابينه ملي و كابينه هاي استاني دولت نهم را توجيه كند. صاحبان نطق هاي آتشين و امضا كنندگان بيانيه هاي ويرانگر، اينك نوميدانه صورت معلق كابينه هاي استاني را به تماشا نشسته اند و سرخوردگي كمتر را نسخه مي پيچند.
يك مثال
در استان يزد پس از روزهاي طولاني كمتر از ده درصد كابينه دولت تغيير كرده است. يك بدنه كاملا محافظه كار ، در هم تنيده و عادت كرده به بقا ، قرار است با همين سرعت آتشين ترين ابلاغ  هاي بيست سال اخير را صورت اجرائي بخشد. با لحاظ كردن خصوصيات جامعه سياست يزد، اين پديده البته غريب نيست ولي نتايج آن اين چنين نيستند.
مانع نخست: غريبه هستيم
چرا مديران ايراني پس از نخستين روزها ، محتاط تر و بي توجه تر به درخواست هاي هواداران مي شوند؟ چند مانع مهم وجود دارد. نخست مانع مهمتر . بسياري از مديران ايراني ، به ساحت سياست تعلق ندارند ، تجربه هاي سياست ورزي در قالب هاي محدود داشته اند. آنها هرچه از مركز دايره تغييرات به سمت حاشيه حركت مي كنند، آشنايان بيشتري پيدا مي كنند. همكلاسي ، دوست پدر ، خادم حسينيه ، متعلق به فلان خاندان ، اقوام همسر و ... ، مسلم است اكنون تعيين كننده همين مناسبات سببي و نسبي هستند نه مولفه هاي سياست ورزي و شايسته سالاري . يا اينكه اخلاقي تر مي شوند و بر كناري را سبب بي آبروئي مي دانند. گويي شرط انصاف و عدالت اين است كه فلان مدير، هميشه بر صندلي تكيه زد يا اگر نشد صندلي آبرومندانه تر براي او درنظر گرفته شود. توجيه گر و خوشايند است ولي شرط موفقيت نيست. شرط موفقيت آن است كه دولت حزبي باشد ، سيماي تمام عيار يك حزب ، با برنامه ها و راه كارهايش و پيگير اين برنامه ها.
مانع دوم : واقع بين مي شويم
مانع بعد شايد افزايش واقع بيني باشد. واقعيت هايي كه هر روز شايد براي يك مدير ارشد نمايانگر مي شوند ، استدلالهاي او براي بركناري يا حذف ديگران را سست تر مي كنند. او هرچه پيش مي رود درمي يابد اين آدمها نيستند كه ويرانگري مي كنند اين خانه از پاي بست ويران است. و هر كس بيايد و برود، در برهمان پاشنه مي چرخد. اين مانع اما هرگز نبايد سبب شود حزبي بودن دولت فراموش شود. آدمهايي كه سالها درجوار اين خانه ويران به سر برده اند و لب فرو بسته اند ، ناتوان از آنند كه خانه را از نو بسازند. اگر هم چنين باشد تعدادشان اندك و در حاشيه مانده اند.
مانع سوم :كسي را نداريم
مانع سوم اما به خصوصيت ذاتي همه نهادهاي سياسي برمي گردد. آنها هياهوي بسيار براي هيچ هستند. شب انتخابات متولد مي شوند و پيش از غروب آفتاب روز بعد مي ميرند. چند نفري گرد هم مي آيند، اندكي پول، چند پوستر ، شعارهاي تكراري ، يك نشست و ديگر هيچ. به عبارتي ساده تر براي كسي دغدغه كادرسازي ، تربيت نيروي سياسي و آموزش باقي نمانده است. ابزاري براي ارتباط با ديگران تعريف نمي شود و نداشتن بودجه سرپوشي براي همه ندانم كاري ها. اين نقص سبب مي شود كه زمان به قدرت رسيدن گروه يا شبه حزب ، دستها خالي باشد و تكيه مديران بر آزمون و خطا . فقدان نيروي كارآمد حزبي همچنين  يك عامل پايه در عدم شكل گيري دولت حزبي و البته كند شدن تغييرات است.
مانع چهارم : تكليف روشن نيست
تعريف نشدن نحوه اداره كشور و عادت به دخالت در امور ديگران يك مانع ديگر براي سرعت بخشيدن به تغييرات است به عنوان مثال يك استاندار براي تعيين فرماندار بايد نظر نهادها و افراد متعددي را جلب كند. اداره اطلاعات ، سپاه پاسداران ، فرمانده نيروي انتظامي ، نماينده ولي فقيه ، روحانيون ارشد، نمايندگان مجلس و خبرگان، وزير كشور ، معاون سياسي وزير و ... براي تعيين رئيس سازمان صنايع و معادن استان اما ممكن است هيچ مشورتي با استاندار انجام نگيرد يا اينكه به نظر او توجهي نشود. در حاليكه هرچندوقت يكبار، استاندار بايد همزمان پاسخگوي عملكرد فرماندار و رئيس سازمان صنايع و معادن باشد. هفت خوان كنوني كه تعيين مديران را با هزار و يك اما و اگر روبرو ساخته علاوه بر كندي تغييرات به بروز كدورتها ، اتلاف زمانهاي طولاني و دست آخر يك انتخاب نامناسب مي انجامد.
مانع پنجم : سهم ما را بدهيد
قدرت ، اكنون نزد ما چون گوشت قرباني شده است . اگر ذره اي بخوريم ، ممكن است شفا يابيم. پس به طور طبيعي همه توقع داريم سهم ما را بدهند. اگر ندهند، كارشكني مي كنيم، تخريب مي كنيم، شايعه مي سازيم و همه كارهايي كه خوب بلد هستيم . سالها پيش ، فائزه هاشمي گفت: "من، دختر هاشمي رفسنجاني، مدير ارشد ورزش زنان ايران و مدير مسئول يك روزنامه ، يك شبه ضد انقلاب ، خودفروخته و غرب زده شدم " (نقل به مفهوم). اكنون هم عليرغم همه يكساني مورد ادعاي نمونه هايي چنيني هستند. به عنوان مثال مرور كنيد شايعاتي كه در يك ماه اخير عليه وزراي رفاه و بازرگاني و رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري منتشر شده اند. ‏
نتيجه، انتظارات نابجا
موانع شمرده شده تنها بخشي از هفت خوان پيش روي يك مدير ارشد مانند استاندار يزد را به تصوير مي كشد. با اين وضع، انتظار تغييرات سريع، نابجا مي نمايد. فرآيند تغييرات در ايران همچنان ناتوان و معلق باقي خواهد ماند. حتي اگر اين كندي را به آتش زير خاكستر تعبير كنيم. ‏
 

روزنامه خاتم يزد

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا